شاهراه خوشبختی
دوستانه،عاشقانه

شاید فراموشت شدم    شاید دلت تنگه برام

شاید بیداری مثل من       به فکر اون خاطره هام

شاید تو هم شب که میشه          میری به سمت جاده ها   

بگو تو هم خسته شدی               مثل من از فاصله ها  

یادت میاد که من کی ام؟                    همون که می میره برات

همونی که دل نداره                              برگی بیفته سره رات

نمی تونم دورت کنم                                     لحظه ای از تو رویاهام

تو مثل خال کوبی شدی                                       تو تک تکه خاطره هام    

از کی داری تو دور میشی                                          از منکه می میرم برات     

از منی که دل ندارم                                          برگی بیفته سره رات

بگو من از کی بگیرم                                   حتی یه بار سراغتو

دارم حسودی می کنم                      به آیینه ی اتاق تو  

کاش جای اون آینه بودم         هر روز تو رو می دیدمت

اگر که بالشت بودم   هر لحظه می بوسیدمت

 




نوشته شدهدو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:خاطره,خالکوبی,شب,فاصله,رویا,, توسط سعيد
   الهی





نوشته شدهدو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:راز,دل,پر,پرواز, توسط سعيد

 

 

غمگینم ...

غمگینم همانند دلقکی که روی صحنه 

چشمش به عشقش افتاد

که با معشوقش به او می خندیدند




نوشته شدهجمعه 25 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

گفت :بزن به سلامتی پت ومت!

گفتم:حتما به خاطر اینکه خنده دار بودن؟!

گفت:نه...به این خاطر که تا تهش با هم بودن...

 

 




نوشته شدهجمعه 25 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه




نوشته شدهپنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:تولد,متولدین,ماه,, توسط سعيد

گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند

شاید چون آرزوهایم بلندند ...

ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :

امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...

آری ، وچه زیبا نوشته بود ...

همواره با خود تکرار میکنم،

امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...

 

جملات زیبا گیله مرد




نوشته شدهپنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:آرزوها,درخت,امید,خدا, توسط سعيد
  


http://never-land.ir/wp-content/uploads/2011/06/3554403-md.jpg

روزگاری جاده ای بودم غرق تردد
جاده ای که از رفت و آمد لحظه ای خالی نمی شد
من که بسیار غریبان را به آبادی رساندم
عاقبت خود ماندم و ویرانه و تنهایی خود




نوشته شدهچهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه
  


http://s1.picofile.com/file/6244518108/alone.jpg

آشنایان کهن را خبری از دل تنهایم نیست
غم دل با که بگویم که کسی یادم نیست



نوشته شدهچهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه
  



روزگاری شهر ما ویران نبود!دین فروشی اینقدر ارزان نبود!نغمه مطرب دوای جان نبود! هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود! دختران را بی حجابی ننگ بود! رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود!مرجعیت مظهر تکریم بود! حکم او را عالمی تسلیم بود...اینک اما...پشت پا بر دین زدن آزادگی است! حرف حق گفتن عقب افتادگی است!
آخر ای پرده نشین فاطمه(س)! کی رسی برداد دین فاطمه(س)؟!



نوشته شدهشنبه 19 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش

راه آسمان باز است ، پر بکش

او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را می خواند

اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .




نوشته شدهشنبه 19 مرداد 1392برچسب:زمین,آسمان,خدا, توسط سعيد

 
خندم می گیرد از تقلایت ای دنیا که چگونه در پی آنی که زمینم بزنی.
ای دنیای پر از سراب این را بدان:
اگر تمام غم هایت را بر دلم فرو ریزی، هرگز در مقابلت کمر خم نخواهم کرد.
اگر تمام دردها و رنج هایت را بر سرم آوری، هرگز در مقابلت زانو نمی زنم.
اگر تمام سختی ها را زمینه راهم کنی، هرگز زندگی را در مقابلت نمی بازم.
اصلا
 هر چه خواهی کن، هر چه خواهی باش...

ولی همیشه این را بدان

 من، خدا را دارم.




نوشته شدهشنبه 19 مرداد 1392برچسب:زندگی,دنیا,خدا, توسط سعيد

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

از قلبه مهربانت دارم امید بخشش فرصت بده دوباره با بوسه نوازش

فرصت بده که از نو از عشق تو بمیرم

بغضی که در دلم هست با بوسه ها بگیرم

ای نازنینه عاشق قلبه تو را شکستم این اشتباه من بود

در باز کن به رویه دل خسته اسیری

 ای وای اگر که از من این فرصت و بگیری

در باز کن برویه این عاشقه خطا کار

خشمی که در دلت هست بر جان من فرود آر 




نوشته شدهشنبه 19 مرداد 1392برچسب:قلب,فرصت,عاشق,دل, توسط سعيد

هنوز هم دلم تنگ می شود

برای محض حرف زدنت

و برای تکیه کلامهایت

که نمی دانستی

فقط کلام تو نبود

من هم به آنها ...

تکیه داده بودم!




نوشته شدهشنبه 19 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

من باور دارم ...
که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى اين که آن‌ها همديگر را دوست ندارند نيست و دعوا نکردن دو نفر با هم نيز به معنى اين که آن‌ها همديگر را دوست دارند نمى‌باشد.
 
من باور دارم ...
که هر چقدر دوستمان خوب و صميمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما بايد بدين خاطر او را ببخشيم.

من باور دارم ...
که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترين فاصله‌ها. عشق واقعى نيز همين طور است.

من باور دارم ...
که ما مى‌توانيم در يک لحظه کارى کنيم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.

من باور دارم ...
که زمان زيادى طول مى‌کشد تا من همان آدم بشوم که مى‌خواهم.

من باور دارم ...
که هميشه بايد کسانى که صميمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زيبا و دوستانه ترک گويم زيرا ممکن است آخرين بارى باشد که آن‌ها را مى‌بينم.

من باور دارم ...
که ما مسئول کارهايى هستيم که انجام مى‌دهيم، صرفنظر از اين که چه احساسى داشته باشيم.

من باور دارم ...
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم،او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد.

من باور دارم ...
که قهرمان کسى است که کارى که بايد انجام گيرد را در زمانى که بايد انجام گيرد، انجام مى‌دهد، صرفنظر از پيامدهاى آن.

من باور دارم ...
که گاهى کسانى که انتظار داريم در مواقع پريشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به کمک ما مى‌آيند و ما را نجات مى‌دهند.

من باور دارم ...
که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم امّا اين به من اين حق را نمى‌دهد که ظالم و بيرحم باشم.

من باور دارم ...
که بلوغ بيشتر به انواع تجربياتى که داشته‌ايم و آنچه از آن‌ها آموخته‌ايم بستگى دارد تا به اين که چند بار جشن تولد گرفته‌ايم.

من باور دارم ...
که هميشه کافى نيست که توسط ديگران بخشيده شويم، گاهى بايد ياد بگيريم که خودمان هم خودمان را ببخشيم.

من باور دارم ...
که صرفنظر از اين که چقدر دلمان شکسته باشد دنيا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز نخواهد ايستاد.

من باور دارم ...
که زمينه‌ها و شرايط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثيرگذار بوده‌اند امّا من خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم.

من باور دارم ...
که نبايد خيلى براى کشف يک راز کند و کاو کنم، زيرا ممکن است براى هميشه زندگى مرا تغيير دهد.

من باور دارم ...
که دو نفر ممکن است دقيقاً به يک چيز نگاه کنند و دو چيز کاملاً متفاوت را ببينند.

من باور دارم ...
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آن‌ها را نمى‌شناسيم تغيير يابد.

من باور دارم ...
که گواهى‌نامه‌ها و تقديرنامه‌هايى که بر روى ديوار نصب شده‌اند براى ما احترام و منزلت به ارمغان نخواهند آورد.

من باور دارم ...
که کسانى که بيشتر از همه دوستشان دارم خيلى زود از دستم گرفته خواهند شد.

من باور دارم ...
«شادترين مردم لزوماً کسى که بهترين چيزها را داردنيست بلکه کسى است که از چيزهايى که دارد بهترين استفاده را مى‌کند.»




نوشته شدهشنبه 19 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن
ز غمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا بعهد خود وفا کن

خدایا بی پناهم
ز تو جز تو نخواهم

 

اگر عشقت گناه است
ببین غرق گناهم
دو دست دعا برآورده ام بسوی آسمانها
که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشانها

چونیلوفر عاشقانه چنان میپیچم بپای تو
که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هوای تو
بدست یاری اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد
به آه و زاری اگر نپذیری شکسته دلم را دگر که پذیرد

خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن
ز غمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا بعهد خود وفا کن

خدایا بی پناهم
ز تو جز تو نخواهم

 

اگر عشقت گناه است
ببین غرق گناهم
دو دست دعا برآورده ام بسوی آسمانها
که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشانها

 



نوشته شدهجمعه 18 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه




نوشته شدهجمعه 18 مرداد 1392برچسب:, توسط سعيد

 به ياد داشته باش هر وقت دلتنگ شدي به اسمان نگاه كني... 

كسي هست كه عاشقانه تورا مي نگردومنتظرتوست،اشك هاي تورا پا ك مي كندودست هاي تورا مي فشارد.

تورادوست دارد فقط به خاطر خودت.

واگرباورداشته باشي مي بيني ستاره ها هم باتو حرف مي زنند، 

باوركن بااوهرگزتنها نيستي.فقط كافيست عاشقانه به اسمان نگاه كني به حضرت دوست...

 




نوشته شدهجمعه 18 مرداد 1392برچسب:, توسط سعيد

دستمال کاغذی به اشک گفت:قطره قطره ات طلاست...

یکم از طلای خود حراج می کنی؟

عاشقم با من ازدواج می کنی؟

اشک گفت ازدواج اشک و دستمال کاغذی...؟؟//

تو چقدر ساده ای خوش خیال کاغذی...

توی ازدواج ما تومچاله می شوی چرک می شوی تکه ای زباله می شوی...

پس برو و بی خیال باش...

عاشقی کجاست؟؟؟

تو فقط دستمال باش...

دستمال کاغذی دلش شکست گوشه ای کنار جعبه اش نشست....

گریه کرد و گریه کرد و در تن سفید و نازکش خون دید...

آخرش دستمال کاغذی مچاله شد...

مثل تکه ای زباله شد...

او ولی شبیه دیگران نشد...

چرک و زشت مثل این و آن نشد...

رفت اگر چه توی سطل آشغال...

پاک بود وعاشق و زلال...

او با تمام دستمال های کاغذی فرق داشت...

چون که در میان قلب خود دانه های اشک داشت....

 




نوشته شدهچهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

روزي شخصي در حال نماز خواندن در راهي بود و مجنون بدون اين که متوجه شود از بين او و مهرش عبور کزد مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هي چرا بين من و خدايم فاصله انداختي مجنون به خود آمد و گفت من که عاشق ليلي هستم تورا نديدم تو که عاشق خداي ليلي هستي چگونه مرا ديدي

کاش من هم عاشقی اینگونه داشتم...




نوشته شدهیک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

یه وقتایی آدم اونقدر تنهاست

که آرزو داره

یکی صداش کنه حتی اشتباهی




نوشته شدهشنبه 12 مرداد 1392برچسب:تنها,آدم,آرزو,صدا, توسط سعيد

 

 

 

دوست خوب مثل خط سفید وسط جاده ست

 

تکه تکه میشه ولی بازم پا به پات میاد

 

به سلامتی همه رفقای خوب دنیا

که تکه تکه میشن ولی سر حرفشون هستند

نایت اسکین

 

 

 

 




نوشته شدهشنبه 12 مرداد 1392برچسب:دوست,سلامتی,جاده, توسط سعيد

 

براش بنویس دوستت دارم آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست . گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره ولی تو بنویس .. تو … بنویس

تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم




نوشته شدهشنبه 12 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه
   دروغ


 

لعنت به من اگر بعد از این لیلای قصه ای باشم

 

سبحانک یا لا اله الا انت... انی کنت من الظالمین...

خدایا! باز هم به خودم ظلم کردم وقتی باور کردم ماه آسمان شب تار کسی هستم

وقتی که خورشید زندگی اش هنوز طلوع نکرده 

چرا باور کردم چیزی بیش از دوست داشتن عادی هم میتواند وجود داشته باشد.

نه نه نه

عشق وجود نداردهرچه است یک دوست داشتن عادی است کاملا عادی همانقدر که یک بچه عروسکش را دوست میدارد قبل از آنکه عروسک بزرگتر و قشنگتری هدیه بگیرد

آهای  دختران حوا  حواسمان باشد فقط عروسکیم 

و تا وقتی عزیزترین،که عروسک زیباتری به میدان نیامده باشد.

آهای دختران حوا  عشق کسی را باور نکنید همه این حرفا

دروغه دروغه دروغه

و اگر تن دادید منتظر باشید که به زودی کنار گذاشته شوید...

از من گفتن بود!

حواستان باشد این یک فطرت یک عادت برای پسران است




نوشته شدهشنبه 12 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

گاهی لیوان را زمین بگذار

استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند: 50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم

استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.

استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟ یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد میگیرد. حق با توست... حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟ شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند. و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.

استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟

شاگردان جواب دادند: نه

پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟ شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.

استاد گفت: دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید. اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد.اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود. فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است.. اما مهم تر آن است که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار میشوید و قادر خواهید بود از عهده هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!




نوشته شدهسه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه



چندگام کوچک برای آرامش بیشتر:
    • هرچندوقت یک باربه میان طبیعت برویدودرمحیطی سبزوپرازآرامش قدم بزنید.

    • وان حمام راپرازآب گرم وصابون کنیدوداخل وان بنشینید.تمام تنش هاراباتنفس عمیق ازخوددورکنید.

    • درهفته یک بارتلویزیون راخاموش نگهداریدتامغزتان استراحت کند.

    • هرچندوقت یک باربه یک مکان مقدس برویدوباخدارازونیازکنید.

    • هنگامی که کودکان بازی می کنند،درآن هادقیق شوید.

    • هرچندوقت یک باربیرون ازخانه غذابخورید.

    • آب جاری منبع انرژی های مثبت است.پس یک روزدرمیان به زیردوش برویدوبگذاریدتاجریان آب تمام عضلات شماراماساژدهد.

    • هنگام راه رفتن ونشستن سرتان رابالابگیریدوقوزنکنید.

    • به کسی که ازصمیم قلب دوستش داریدزنگ بزنیدوصحبت کنید.

    • باهردم وبازدم خداراشکرکنید

    • همیشه لبخندبزنید

    • برای خودتان گل بخرید

    • خودرادوست بدارید

    • قبول کنیدکه انسان جایزالخطاست

    • زیردوش آوازبخوانید

    • کتاب بخوانید

    • به موسیقی گوش دهید.

    • آمدن بهارراجشن بگیریدو…




نوشته شدهسه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

عاشقانه هایی که برایت مینویسم

مثل آن چای هایی هستند که خورده نمیشوند!

یخ میکنند و باید دور ریخت!

فنجانت را بده دوباره پر کنم . . . . . .




نوشته شدهسه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

 

 

خدایا !
به هر که دل بستم ، تو دلم را شکستی.

عشق هرکسی را به دل گرفتم ، تو او را از من گرفتی.

هرکجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم و در سایه امیدی ، و به خاطر آرزویی ، برای دلم امنیتی به وجود آوردم ؛

تو یک باره همه را بر هم زدی.
و در طوفان های وحشت زای حوادث ، رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپرورم ، و به هیچ چیز امیدی نداشته باشم.
و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم.


خدایا! تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا کسی امید نبندم.

و جز در سایه ی توکل به تو ، امنیت و آرامش را احساس نکنم...

خدایا! تو را بر همه ی این نعمت ها شکر می کنم.


شهید دکتر چمران/ نیایش ها




نوشته شدهسه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه
   دوستی


 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

دوستی مثل یک کتاب است

چند ثانیه طول می کشد که

آتش بگیرد ولی سال ها

طول می کشد تا نوشته شود 




نوشته شدهیک شنبه 6 مرداد 1392برچسب:دوستی,آتش, توسط سعيد

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد... در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که از آن حوالی رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.

پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند، سپس به او گفتند: باید ازت عکس برداری بشه تا مطمئن بشیم جایی از بدنت آسیب ندیده.

پیرمرد غمگین شد و گفت: عجله دارم، نیازی به عکس برداری نیست!

پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.

پیرمرد گفت: همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح به آنجا میروم و صبحانه را با او میخورم. نمی خواهم دیر شود.

پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم.

پیرمرد با اندوه به او گفت: متاسفانه، او آلزایمر دارد. چیزی را به یاد نمی آورد، حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت: وقتی او نمی داند شما چه کسی هستید، 

چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟!

پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است...




نوشته شدهیک شنبه 6 مرداد 1392برچسب:عشق,پیرمرد,همسر,÷رستار, توسط سعيد
   ckn'd


   تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

                                                زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

                                     صحنه پیوسته به جاست

  خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد




نوشته شدهیک شنبه 6 مرداد 1392برچسب:زندگی,صحنه,نغمه, توسط سعيد

امشب می خوام از کسی که این همه عاشقانه واسش مطلب می ذارم تو وب گله کنم.

آخه خودتون قضاوت کنید من عاشق ترم یا اون که از گذاشتن یه مطلب کوچولو دریغ می کنه!!

واقعا جای من بودین دل و دماغی واستون می موند با این همه بی تفاوتی و بی احساسی!

گاهی واقعا می ترسم که این سرد بودن و بی تفاوتی جزء اخلاقش باشه!!!




نوشته شدهجمعه 4 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

به یاد خاطرات شیرین با هم بودنمان اشک میریزم

گاه آرزو می کنم ، چند لحظه ای جای من باشی.
 دلت ، دل من باشد، چشمانت ، چشمان من باشد، روحت ، روح من باشد ، تمام وجودت از من باشد.آنگاه خواهی دید  چقدر برای رسیدن به تو بی قراری می کنم،
خواهی دید شبها  و روزها از دوری تو اشک می ریزم،
و احساس خواهی کرد چقدر تو را دوست دارم.

  

 




نوشته شدهجمعه 4 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

اینکه یاد کسی هستیم و

با خاطره ی کسی زندگی می کنیم ، منتی است بر گردن او
غافل از اینکه اگر یاد کسی هستیم …
این هنر اوست ، نه هنر ما !




نوشته شدهجمعه 4 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

اگر عاشق شده ای

تو داری صیقل می خوری که زیبا شوی 

باور کن خدا دل زیبا را به هرکسی نمی دهد .

خوب بوده ای...

لیاقت داشته ای که عاشق شده ای !




نوشته شدهجمعه 4 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

رماتیسم

شاید در طول روز به این حالت دچار شده باشید که در ناحیه زانو یا دست هایتان احساس خستگی و سستی کنید. باید بدانید رماتیسم مفصلی، بیماری است که در ابتدا نشانه های کوچکی از درد در نواحی دست یا پا و مفاصل دارد اما به مرور زمان این درد جزیی به معضلی بزرگ تر تبدیل می شود. آقای دکتر احمدرضا جمشیدی فوق تخصص و رماتولوژی و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و همچنین رییس مرکز تحقیقات رماتولوژی ما را با توضیحات کاملی درباره رماتیسم مفصلی راهنمایی می کند. با ما در خواندن مطالب زیر همراه شوید تا جواب سوالات تان را بگیرید.

● رماتیسم مفصلی چیست؟

بیماری رماتیسم مفصلی یا در اصطلاح آرتریت روماتویید در میان بیماری های رماتیسمی تقریبا جزو شایع ترین بیماری های التهابی رماتیسمی است. به طور کلی بیماری های رماتیسمی را به دو دسته تقسیم می کنیم. بیماری های مکانیکی و بیماری های التهابی. در مورد بیماری مکانیکی ناراحتی هایی مثل آرتروز، کمردرد و چنین نمونه هایی در این دسته نام برده می شوند و رماتیسم مفصلی یا آرتریت روماتویید نیز سر دسته بیماری التهابی قرار دارند. شیوع این بیماری در دنیا حدود یک درصد کل جمعیت اعلام شده و بر اساس مطالعاتی که در مرکز تحقیقات رماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده شیوع این بیماری در ایران ۳۵ درصد ذکر شده است که تقریبا نسبت به آمار در کل دنیا در رده پایین ترین قرار دادیم و با دیگر کشورهای شرقی مثل هندوستان در یک سطح هستیم.

● علایم رماتیسم مفصلی چه مواردی هستند؟

همان طور که اشاره کردیم این بیماری جزو بیماری های التهابی رماتیسمی محسوب می شود و درد و تورم در مفاصل کوچک شروع می شود. معمولا این درگیری به صورت درد قرینه در مفاصل دو دست ایجاد می شود. این درد در مفاصل کوچک شامل مفاصل بین انگشتی مچ، دست، آرنج و انگشتان پا شروع می شود و به تدریج می تواند به تمام بدن گسترش پیدا کند و در نتیجه باعث تورم و درد در این نواحی شود و به کمر، لگن و زانو نیز سرایت پیدا می کند. یکی از خصوصیت های این بیماری این است که بیمار با خشکی صبحگاهی و احساس درد روبه رو شده؛ یعنی وقتی بیمار از خواب بیدار می شود نمی تواند به راحتی مفاصل اش را تکان دهد و احساس سفتی و خشکی شدید در این نواحی می کند که ممکن است تا یک ساعت بعد هم طول بکشد. معمولا بیماران به همراه این بیماری احساس ضعف و خستگی و همچنین دردهای عضلانی هم می کنند.

● رماتیسم مفصلی بیشتر افراد را در چه گروه سنی ای درگیر می کند؟

شایع ترین سن شیوع این بیماری دوره جوانی تا میانسالی است، اما باید به این نکته مهم نیز اشاره کنیم که رماتیسم مفصلی حتی در بین کودکان هم اتفاق می افتد که آن را رماتیسم مفصلی نوجوانان می نامیم که معمولا در افراد بسیار جوان و حتی کودکان نیز دیده می شود. البته به طور کلی در همه سنین رماتیسم مفصلی دیده می شود اما شایع ترین سن همان دوران میانسالی است و در افراد بالای ۵۰ یا ۶۰ سال، کمتر شاهد شروع بیماری رماتیسم مفصلی هستیم.

● دلیل اصلی رماتیسم مفصلی چه چیزی است؟

در اینجا می توان گفت که علت اصلی این بیماری موضوع ژنتیکی است. در حقیقت در زمینه ژنتیکی سیستم ایمنی بدن نسبت به محرک های خاصی که از محیط می گیرد پاسخ نامناسب می دهد. سیستم ایمنی به طور خودکار علیه عوامل خارجی واکنش نشان می دهد و میکروب، ویروس و نظیر این عوامل خارجی را از بدن دفع می کند، در مورد بیماران رماتیسمی سیستم بدنی آنها دچار نقصی می شود که نمی تواند عوامل خارجی را به خوبی تشخیص دهد. بنابراین وقتی عوامل خارجی مثل ویروس و میکروب حتی استرس یا هر عامل دیگری وارد بدن فرد می شوند، سیستم ایمنی به طور طبیعی می خواهد به چنین عواملی واکنش نشان دهد اما به طور همزمان به یک سری عوامل خودی که به طور مشخص در بیماری رماتیسم مفصلی مزمن بافت های مفاصل هستند برخورد می کند و برای آنها ایجاد مشکل می کند.

● درمان رماتیسم مفصلی به چه صورت است؟

اشاره به این نکته بسیار مهم است که بیماران در چنین مواردی حتما باید به متخصص روماتولوژی یا حداقل متخصص داخلی مراجعه کنند و با توجه به تشخیص آنها از داروهای موردنیاز استفاده کنند. داروهای مختلفی در این زمینه تجویز می شود. داروهای تنظیم کننده سیستم ایمنی یکی از داروهایی هستند که برای رماتیسم مفصلی به کار می رود. یکی از این داروها هیدروکسیدکلروکین یا کلروکین نام دارد که البته این دارو برای درمان مالاریا استفاده می شود؛ اما تحقیقات نشان داده که این دارو باعث تنظیم سیستم ایمنی بدن در بیماران رماتیسمی نیز می شود. استفاده از کورتون به میزان و دز پایین پیشنهاد می شود و در کنار آن داروهای دیگری مثل پتروتکلساد نیز توصیه می شود البته این دارو برای درمان سرطان نیز به کار می رود اما برای بیماران رماتیسم مفصلی نیز در دزهای خیلی پایین و به صورت مصرف هفتگی تجویز می شود. 

● تغذیه و رژیم های غذایی چه تاثیری روی بیماران رماتیسم مفصلی دارد؟

این سوال خوبی است چون خیلی از بیماران از ما می پرسند که چه غذاهایی برای ما خوب است اما باید بگویم در اصل خود غذا در این موضوع تاثیر ندارد البته به جز روغن کبد ماهی که در بهبود وضعیت بیماری موثر است. از سوی دیگر خود بیماری رماتیسم مفصلی و عوارض دارویی که دارد، ممکن است مشکلاتی را برای بیمار ایجاد کند. برای مثال بیماری که از کورتون استفاده می کند، ممکن است افزایش قند پیدا کند؛ بنابراین در چنین مواردی توصیه می کنیم از خوردن قند بیش از حد اجتناب کنند یا در مواردی مصرف دارو باعث افزایش فشار خون بیماران می شود بنابراین به آنها توصیه می کنیم کمتر از نمک استفاده کنند. باید این مساله را هم اضافه کنم که در مواردی بیماران در اثر مصرف دارو یا خود بیماری دچار ضعف یا پوکی استخوان مواجه می شوند، بنابراین استفاده از ویتامین ها، مکمل های غذایی، لبنیات و مواد غذایی که حاوی کلسیم هستند مثل ماهی که دارای ویتامین «D» نیز هست را تاکید می کنیم.

● آیا حرکات ورزشی برای بیماران رماتیسم مفصلی مناسب است؟

از آنجا که بعد از مرحله حاد بیماری رماتیسم مفصلی منجر به تغییر شکل و بدفرمی مفصل ها می شود، تمرینات ورزشی باید زیرنظر فیزیوتراپ یا پزشک مربوطه انجام شود. پیاده روی برای بیمارانی که دچار پوکی استخوان شده اند، بسیار مفید است؛ البته اگر رماتیسم جزو دسته التهابی باشد، از آنجا که مفاصل متورم می شود یا آب می آورند، حرکات ورزشی سنگین اصلا مجاز نیست بلکه حرکات ورزشی که در اصطلاح به آن محدوده حرکت می گوییم و بیشتر به صورت نرمش هستند، توصیه می شود. بیماری رماتیسم مفصلی اگر در مرحله حاد نباشد، ورزشی مثل شنا نیز می تواند مفید واقع شود.

● رماتیسم در اطفال هم به وجود می آید؟

خوشبختانه حدود سه سال است که رشته روماتولوژی اطفال در ایران راه اندازی شده است ولی از آنجا که تعداد آنها به حدی نیست که تمام بیماران را تحت پوشش قرار دهند، به والدینی که کودکان شان دچار این بیماری شده اند، پیشنهاد می کنیم در صورت بروز علایم به روماتولوژیست یا متخصص اطفال مراجعه و کودک شان را تحت نظر چنین متخصصانی درمان کنند. 

● و حرف آخر؟

بیماری رماتیسم مفصلی، بیماری ای است که باید به آن توجه بسیاری شود، چون در صورت عدم درمان باعث تخریب و تغییر شکل خاص می شود؛ بنابراین درمان در این نوع بیماری از اهمیت ویژه ای برخوردار است. باید توجه داشته باشید که در صورت بروز هرگونه علایم به متخصص روماتولوژی یا متخصص داخلی مراجعه و درمان را تحت نظر آنها شروع کنید. قطع ناگهانی درمان باعث عود بیماری و پیشرفت آن شده و در نتیجه درمان بیماری نیز سنگین تر می شود، البته با توجه به آنچه در چند سال اخیر دیده شده، عوارض بیماری رو به کاهش است./روزنامه شرق




نوشته شدهجمعه 4 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

تو آمدی و پائیز دلم بهار شد و کویر دلم گلستان شد ...

 

وقتی تو امدی قلب شکسته ام پر از عشق شد و زندگی ام پر از طراوت و تازگی ...

تو مانند بارانی بروی من باریدی و تن خسته و غم زده مرا پر از طراوت عشق کردی ...

تو مانند گلی در باغچه قلبم روئیدی و قلب سو خته مرا تبدیل به گلستان عاشقی کردی ...

مانند مهتابی بر آسمان دلم تابیدی و دل تاریک مرا پر از نور عشق خودت کردی ...

تو با گرمای وجودت زمستان سرد دلم را گرم گرم کردی ...

وقتی تو آمدی احساس میکردم دنیا مال من است چون تو دنیای منی ...

وقتی تو آمدی خوشبختی را با تمام وجود حس میکردم چون تو همان امید زندگی منی ...

تو که آمدی مرغ عشقی که در باغ دلم نشسته بود آوازش را شروع به خواندن کرد ...

تو که امدی گذشته های تلخم را همه از صحنه دلم سوزاندم و همه را از یاد بردم ...

تو که آمدی تمام خاطرات گذشته را در دفتر دلم سوزاندم و همه را از صندوقچه قلبم بیرون ریختم و از یادم بردم ... 

 

 




نوشته شدهچهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

 

یک دلیل برای عاشق شدنم ، یک بهانه برای زنده ماندنم ،
تویی آن دلیل و بهانه عاشقانه
یک هوای عاشقانه برای با تو بودن، همین هوای بارانی ،دستت درون دستهای من ، این است همان آرزوی رویایی
این نفسی که در سینه ام است ، این قلبی که با تو به آرزوهایش رسیده است ، این وجودی که محتاج وجود تو است ، این احساسات،همه در عشق تو جا گرفته است
ببین عشق تو چقدر مقدس است که زندگی ام با تو دوباره جان گرفته است
ببین چقدر دوستت دارم که خوشبختی را از لحظه ای که آمدی دیدم ، حس کردم و باورش کردم!
باور کردم که حضور تو در زندگی ام یک حادثه نبود ،روزی تو می آمدی، با اینکه من حتی فکر داشتن تو را هم نمیکردم
روزی که آمدی چه روز دلنشینی بود، روزی که بهم میرسیم چه روز مقدسی خواهد بود و روزی که از عشق هم میمیرم چه روز عاشقانه ایست
به عشق همان روز ،روز از عشق هم مردن، اینک عاشقانه همدیگر را میپرستیم تا به دنیا بگوییم این ما هستیم که عاشق همیم!
دلیلی نمیبینم برای زنده ماندن اگر تو نباشی ، نمیخواهم حتی یک لحظه نیز در فکر نماندن باشیم!
میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم
عزیزم بیا در آغوشم ،تو مال منی ، آرام باش که تو تا آخر دنیا ، دنیای منی ، بارها گفته ام و خودت هم میدانی که زندگی منی ، پس این هم بدان تو آخرین کسی خواهی بود که قبل از مردنم او راخواهم دید!




نوشته شدهچهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه



سر رو شونه هات میزارم تا که گریه مو نبینی...

نمیخواستم که برنجی نمیخواستم که ببینی...

گریه های بی صدامو اشکای بی انتها مو...
 



نوشته شدهچهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه

 

لحظه هایی هست که دلم واقعا برات تنگ میشود.اسم این لحظه ها رو گذاشتم همیشه.




نوشته شدهچهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:, توسط هانيه
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.