در سرزمینی زندگی می کنم
که مردمانش همه، شکایت دارند از تنهایی
ولی نمی دانم!
پس;
دلیل این فاصله ها در چیست؟!
دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم
وقتی محبت کردم و تنها شدم،
وقتی دوست داشتم و تنها ماندم...
دانستم;
باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید
دیروز بزرگی می گفت:
هر وقت احساس کردی ناخودآگاه دلت گرفت، بدان جایی کسیدردی دارد.
هــــــــــــــــــــــی این روزها چقدر دلم می گیرد...!!
تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت
خداوندا مرا مگذار تنها لحظه ای حتی . . .
شاید فراموشت شدم شاید دلت تنگه برام
شاید بیداری مثل من به فکر اون خاطره هام
شاید تو هم شب که میشه میری به سمت جاده ها
بگو تو هم خسته شدی مثل من از فاصله ها
یادت میاد که من کی ام؟ همون که می میره برات
همونی که دل نداره برگی بیفته سره رات
نمی تونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهام
تو مثل خال کوبی شدی تو تک تکه خاطره هام
از کی داری تو دور میشی از منکه می میرم برات
از منی که دل ندارم برگی بیفته سره رات
بگو من از کی بگیرم حتی یه بار سراغتو
دارم حسودی می کنم به آیینه ی اتاق تو
کاش جای اون آینه بودم هر روز تو رو می دیدمت
اگر که بالشت بودم هر لحظه می بوسیدمت
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند
شاید چون آرزوهایم بلندند ...
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...
آری ، وچه زیبا نوشته بود ...
همواره با خود تکرار میکنم،
امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است ، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را می خواند
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .
خندم می گیرد از تقلایت ای دنیا که چگونه در پی آنی که زمینم بزنی.
ای دنیای پر از سراب این را بدان:
اگر تمام غم هایت را بر دلم فرو ریزی، هرگز در مقابلت کمر خم نخواهم کرد.
اگر تمام دردها و رنج هایت را بر سرم آوری، هرگز در مقابلت زانو نمی زنم.
اگر تمام سختی ها را زمینه راهم کنی، هرگز زندگی را در مقابلت نمی بازم.
اصلا
هر چه خواهی کن، هر چه خواهی باش...
ولی همیشه این را بدان
من، خدا را دارم.
از قلبه مهربانت دارم امید بخشش فرصت بده دوباره با بوسه نوازش
فرصت بده که از نو از عشق تو بمیرم
بغضی که در دلم هست با بوسه ها بگیرم
ای نازنینه عاشق قلبه تو را شکستم این اشتباه من بود
در باز کن به رویه دل خسته اسیری
ای وای اگر که از من این فرصت و بگیری
در باز کن برویه این عاشقه خطا کار
خشمی که در دلت هست بر جان من فرود آر
به ياد داشته باش هر وقت دلتنگ شدي به اسمان نگاه كني...
كسي هست كه عاشقانه تورا مي نگردومنتظرتوست،اشك هاي تورا پا ك مي كندودست هاي تورا مي فشارد.
تورادوست دارد فقط به خاطر خودت.
واگرباورداشته باشي مي بيني ستاره ها هم باتو حرف مي زنند،
باوركن بااوهرگزتنها نيستي.فقط كافيست عاشقانه به اسمان نگاه كني به حضرت دوست...
دوست خوب مثل خط سفید وسط جاده ست
تکه تکه میشه ولی بازم پا به پات میاد
به سلامتی همه رفقای خوب دنیا
که تکه تکه میشن ولی سر حرفشون هستند
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد... در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که از آن حوالی رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.
پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند، سپس به او گفتند: باید ازت عکس برداری بشه تا مطمئن بشیم جایی از بدنت آسیب ندیده.
پیرمرد غمگین شد و گفت: عجله دارم، نیازی به عکس برداری نیست!
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.
پیرمرد گفت: همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح به آنجا میروم و صبحانه را با او میخورم. نمی خواهم دیر شود.
پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم.
پیرمرد با اندوه به او گفت: متاسفانه، او آلزایمر دارد. چیزی را به یاد نمی آورد، حتی مرا هم نمی شناسد!
پرستار با حیرت گفت: وقتی او نمی داند شما چه کسی هستید،
چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟!
پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است...
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
هوایی رو که تو نفس میکشی
دارم راه میرم بغل میکنم
تو با من بمون تا ته این سفر
من این ماه و ماه عسل میکنم
نشستم هواتو نفس میکشم
یه چند وقتیه حال من بهتره
دارم راه می افتم ببینم تهش
منو این هوا تا کجا می بره
دارم راه می افتم ببینم تو رو
تویی رو که یه عمره راهی شدی
مگه میشد نگاهت نکرد
ببین توی آینه چه ماهی شدی
هوایی رو که تو نفس میکشی
دارم راه میرم بغل میکنم
تو با من بمون تا ته این سفر
من این ماه و ماه عسل میکنم
همه زندگیمو بگیری ازم
بازم پای عشق تو وا می ایستم
یه آدم تو دنیا نشونم بده
بتونه بگه عاشقت نیستم
همه عمر من سجده کردم به تو
من از حسرت غیر تو خالی ام
هنوز هم زمان پرستیدنه
برام هیچ فرقی نداره کی ام
هوایی رو که تو نفس میکشی
دارم راه میرم بغل میکنم
تو با من بمون تا ته این سفر
من این ماه و ماه عسل میکنم
باید باور کنم یا نه
تویه خوابم یا بیداری
محاله اما تو دستام
داری دستات و میزاری
چقدر دور بود تو رو داشتن
تو اون روزهای تنهایی
شاید رویاست ولی حالا
کنار من همین جایی
من نگاه تو رو میخوام
روی ماه تو رو میخوام
آسمونه دو تا چشمه
بی گناه تو رو میخوام
بهت قول میدم از حالا
تا روزی که نفس دارم
تمام قلبم رو با عشق
به دستای تو بسپارم
بهت قول میدم از حالا
چه تو شادی چه تو غم ها
شریک لحظه هات باشم
از امروز تا ته دنیا
زندگي و پيدايش آدمي بر روي كره زمين برخاسته از عشق بود، در حقيقت در آغاز هر چيزي تنها عشق وجود داشت. اين عشق بوده كه در يك لحظه مرد و زني را به سمت يكديگر سوق مي دهد تا از بروز يك اتحاد عاشقانه در برقراري بذرهاي عاطفي خبر دهد. زماني كه مرزهاي احساس و عاطفه رشد مي كند شما نيز آمادگي لازم را در جهت قدم برداشتن و ورود به تمامي شور و اشتياق ممكنه در اين جهان را كسب خواهيد كرد و حتي آنرا با ابراز حس علاقه مندي به ديگران منعكس مي كنيد. تا بر هر كسي محبتي از شور و اشتياق درونتان باقي نماند!! حتي اندام شما همواره مملو از عشق است آيا زمانيكه قلبتان با ارتعاش بي وقفه در تمامي طول بيست و چهار ساعته ميتپد و زندگي را در رگهاي شما به جريان مي اندازد نام ديگري جزء « عشق » را مي توان براي آن انتخاب كرد؟!
عشق همان چيزي است كه به شما امكان چندين بار تولد و زايش را مي دهد. هر نوع شروعي دوباره در زندگي، هر نوع رشد و تحول دروني همواره از عشق و گرايش دروني آن منشات مي گيرد كه شما با اين ميل به سمت نشاط، خوشبختي و آزادي سوق داده مي شويد.
هر زمانيكه قصد تغيير داريد در حقيقت به رشد و شكوفايي مي رسيد و بهتر مي توانيد انتخابي را برخاسته از هسته مركزي وجود خويش كه آن چيزي جزء عشق نمي باشد، داشته باشيد. در تمام طول زندگي باز همان عشق است كه تنها حامي و ناجي شما مي باشد زيرا عشق موجب بروز شور و اشتياق شما به دنبال كردن رؤياها و خواسته هايتان است.
عشق در نهاد شما مي تواند موجب ترغيب تان در جستجو و كسب همسري ايده آل باشد و حتي زمانيكه خودتان چندان نيز مطمئن نمي باشيد او را براحتي پيدا مي كنيد. اين همان عشق است كه شما را به سوي خود شناسي تنها مي گذارد حتي آن زمانيكه نمي دانيد به كدام سو روانه شده ايد و در پي كدام گمشده برويد همان عشق است كه شما را در نهايت به سر منزل معشوق و دلدار مي رساند كافيست كه به نداي درونتان گوش دهيد، عشق نهادي تان را پيدا كنيد و آن را در روح و جان خود لمس كنيد چرا كه عشق امري نهادينه است، عشق به مراتب از هر چيزي صبور تر و مهربانتر است. در نهاد و جوهره عشق حسد و غرور نيست تا گستاخي و خشونت، كينه و عيب جويي از عشق سر نمي زند چرا كه عشق همنشين حقيقت است، عشق پشتيبان آدمي است كه آن سر منشاء اعتماد، اميد و پيروزي مي باشد.
عشق بطور اساسي چيزي بي گانه نيست كه از وجود آن احساس غريبي كنيم، عشق چيزي نيست كه بواسطه آن محكوم شد و تا پايان عمر بواسطه وجودش بدون سربلندي زندگي كرد. عاشق بودن به اندازه نفس كشيدن و زنده بودن طبيعي است. چرا كه عشق همان جوهره واقعي شماست.
اي خداي كريم تو را سپاس،
كه مرا از ظلمت ها رهانيدي و براه مستقيم هدايتم فرمودي
تا از ميان تمام مكاتب، مكتب شاهدان و شهيدان را برگزينم
كه پيروانش بر گلدسته هاي رفيع آن اذان شهادت و رشادت سر داده اند.
و معراج پاك انديشه هاي اسلامي را هدف گيرم،
كه رهروانش، نشان در گمنامي و بي نشاني گرفته اند.
به شكرانه اين لطف بزرگ با تو اي خداي خبير و بصير، عهد مي بندم،
كه به دوستانت مهر ورزم و با دشمنانت نسازم
و در خود سازي و تقويت ايمان خود و گسترش قانونت بكوشم،
اين عهدي بود كه به فضل تو بر جان و زبانم جاري شد و پايداري بر آن،
جز با مدد تو ممكن نخواهد بود.
پس به لطف خود، مرا در اين راه ثابت قدم بدار. آمين يا رب العالمين
امروز غروب خيلي دلم گرفته بود، دنبال يه جاي دنج مي گشتم كه با خودم خلوت كنم
دنبال يه پاتوق براي فرار از افكار مزاحم...
راستش من هر وقت كه دلم مي گيره يا اينكه احساس تنهايي مي كنم سعي مي كنم به طبيعت پناه ببرم و راستش يه پاتوق تو دل طبيعت دارم، با چشم اندازي زيبا و دل فريب بر بلنداي كوه.
وقتي كه از اون بالا به پايين نگاه مي كني همه چي رو كوچيك مي بيني اونوقت هرچي كه غم وغصه بزرگ تر باشه از اون بالا كوچيك تر ديده مي شه.
وقتي از بالا به پايين نگاه مي كني و ميبيني كه مردم چه با عجله و شتاب بدنبال آرزوهاشون از هم سبقت مي گيرن بي اختيار خندت مي گيره و تو اون بالا فارغ از همه چي زل زدي و تماشاشون ميكني.
هرچي كه بالاتر ميري احساس مي كني كه به خدا نزديكتري و هرچي كه از دنيا و آدماش دور ميشي آزادتر.
اون بالا اينقدر به آسمون نزديك ميشي كه اگه دستت رو دراز كني ميتوني از ستاره هاي آسمون براي خودت هر مقدار كه بخواي بچيني. راستي راسته كه ميگن هر كس تو آسمون يه ستاره داره؟
كاش مي دونستم ستاره من كدومه؟
٢- حالا لحظاتی به علامت + که در وسط قراردارد خیره شوید. نقطه متحرک را پس از لحظاتی به رنگ سبز خواهید دید. ٣- حالا زمان بیشتری را بر روی علامت + تمرکز کنید، پس از لحظاتی نقاط صورتی آهسته آهسته ناپدید خواهند شد. عجیب اینجاست که هیچ نقطه سبزی در این عکس در کار نیست و در واقع نقاط صورتی نیز ناپدید نمی شوند.
– در صورتی که حرکت نقطه متحرک را تعقیب کنید تنهایک رنگ را می بینید، صورتی.
تو ستاره غریبی تو شکوه باور من
شب عاشقیست یارا بنشین برابر من
تو چه کرده ای که با تو شده عشق تار و پودم
تو چه کرده ای که عمریست پی تو در سجودم
تو چه کرده ای که عمری ز پیت دویده ام من
به خدا قسم که با تو به خدا رسیده ام من
چه شکسته ایستادی، چه شکسته تر پریدی
به طواف عاشقانه حرم خدا رسیدی
آيا شده تا به حال يه چيزي احتياج داشته باشين بعد خدا بهترينش رو بهتون بده؟
من يه مشكلي داشتم فكر نمي كردم به اين زوديها درست بشه، ولي درست وقتيكه اصلا انتظارش رو نداشتم، خدا كليد رو به دست يكي داد و اون اومد... آمدين سبز كه به يمن قدمهاش زمين رو آذين كردن و من در امتداد اين سبزي و روشني خودم رو پيدا كردم.
اون همون كسي بود كه منتظرش بودم، همون كسي كه آرزو كرده بودم و دهنده بي منت چه زود آرزوم رو براورده كرد.
باور كنين كه از خوشحالي تو پوست خودم نمي گنجم.
نكته اينجاست كه هميشه آدم بايد نيازش رو از اهلش بخواد يعني از خدا باور كنين كه خودش اسبابش رو فراهم ميكنه.
خدا كنه لايقش باشم
تــــو كــه معنــاي عشقـــــــي بــه مــن معنــي بــده اي يــــــــار
مرا با وسعت آيينه هاي نور، ياري كن
مرا با آيه هاي سبز قرآنت بهاري كن
الهي شعله بر جانم فكن، خاكستر باد فنايم كن
خدايا غرق درياهاي مواج دعايم كن
سراپا تشنه نام توام، يارب صدايم كن
به زيبايي قسم از هرچه غير از نام تو سيرم
خدايا نور ايمان را نگير از من كه ميميرم